English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1370 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rezone U محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to tip something [British E] U ذخیره کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U رسوب کردن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
to tip something [British E] U ته نشین شدن چیزی [محیط زیست] [بوم شناسی] [حفاظت محیط زیست]
bioecology U رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
inverts U تغییر اعداد در محیط دودویی
inverting U تغییر اعداد در محیط دودویی
invert U تغییر اعداد در محیط دودویی
variable area nozzle U نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
stenotopic U دارای حساسیت اندک نسبت به تغییر محیط
sere U تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
demarcation U نشان دادن اختلاف بین دو محیط
environmental test U ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
archive U قرار دادن داده در محیط ذخیره سازی
to greenwash U نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
window U تنظیم بخشی از صفحه نمایش با مشخص کردن مختصات گوشههای آن که امکان نمایش موقت اطلاعات را میدهد و نیز امکان نوشتن مجدد روی اطلاعات قبلی ولی بدون تغییر اطلاعات محیط کاری
acid alkylation U الکیل دار کردن در محیط اسیدی
affect U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
affects U لمس کردن یا تاثیر گذاشتن یا تغییر دادن چیزی
circuity U محیط
outside U محیط
outlined U محیط
mediums U محیط
entourage U محیط
entourages U محیط
medium U محیط
environments U محیط
environment U محیط
milieus U محیط
milieu U محیط
outline U محیط
outlines U محیط
outward things U محیط
circumferences U محیط
perimeter U محیط
setting U محیط
peripheries U محیط
periphery U محیط
girths U محیط
girth U محیط
millieu U محیط
lap U محیط
settings U محیط
lapped U محیط
sphere U محیط
circumference U محیط
ambience U محیط
surroundings U محیط
milieux U محیط
ambiance U محیط
spheres U محیط
outsides U محیط
outlining U محیط
perimeters U محیط
bonification U به سازی محیط
silhouette U محیط مریی
comprehensive U وسیع محیط
ambient temperature U دمای محیط
perimeters U پیرامون محیط
perimeter U پیرامون محیط
atmospheric environement U محیط جوی
silhouettes U محیط مریی
acclimatization U سازش با محیط
bodification U بهسازی محیط
ambient pressure U فشار محیط
threptic U محیط زاد
circumambient U محیط دورگردیدن
induced environment U محیط القایی
living environment U محیط زنده
polarization of a medium U قطبش محیط
circumference U محیط دایره
psychological environment U محیط روانی
circumferences U محیط دایره
milieu therapy U محیط درمانی
therapeutic millieu U محیط درمانی
miseenscene U محیط کلی
mixed environment U محیط درهم
operational environment U محیط عملیاتی
in vivo U در محیط طبیعی
in vitro U در محیط مصنوعی
climate for growth U محیط رشد
milieu U محیط اجتماعی
ill neighboured U دارای محیط بد
dispersion medium U محیط پاشندگی
dispersive medium U محیط پخش
environment architecture U معماری محیط
shelf environment U محیط کم عمق
environment U محیط زیست
environments U محیط زیست
medium U محیط کشت
mediums U محیط کشت
operational environment U محیط فعالیت
periphery U محیط حدود
circles U محیط دایره
circling U محیط دایره
contour U محیط مرئی
environmentalist U محیط نگر
workbench U محیط کاری
environmentalists U محیط نگر
peripheries U محیط حدود
milieus U محیط اجتماعی
milieux U محیط اجتماعی
social milieu U محیط اجتماعی
windowing environment U محیط پنجرهای
perimeter [circumference] of a circle U محیط دایره
circle U محیط دایره
circled U محیط دایره
workbenches U محیط کاری
derealization U دگرسان بینی محیط
environmentalist U محیط زیست شناس
environments U محیط یا موقعیتهای فیزیکی
archibenthal enviroment U محیط ژرف اقیانوس
environmentalist U محیط زیست گرا
environmental protection U حفاظت محیط زیست
psychonomics U محیط شناسی روانی
outside U محیط دست بالا
it is meters U محیط ان دومتر است
data base environment U محیط پایگاه داده
collapse design U محاسبه در محیط خمیری
outsides U محیط دست بالا
induced environment U محیط القا شده
eco- U پیشوند محیط پرگیر
environmentalists U محیط زیست گرا
bonification scheme U طرح بهسازی محیط
environmentalists U محیط زیست شناس
atlantic U دریای محیط غربی
terrestrial environment U وضع محیط زمین
misfit U غیر متجانس با محیط
accommodation U سازش با مقتضیات محیط
element U محیط طبیعی اخشیج
accommodations U سازش با مقتضیات محیط
elements U محیط طبیعی اخشیج
environmental psychology U روانشناسی محیط نگر
metaerg U صفت محیط زاد
domain knowledge U دانش محیط کاربرد
environmental conservation U حفافت محیط زیست
circumstance U شرایط محیط اهمیت
environmentalism U محیط زیست شناسی
acid catalysis U کاتالیزور در محیط اسیدی
peripheral U دورهای وابسته به محیط
environmentalism U محیط زیست گرایی
environment U محیط یا موقعیتهای فیزیکی
environmetal protection U حمایت محیط زیستی
misfits U غیر متجانس با محیط
acid cure U پخت در محیط اسیدی
test U محیط ی برای آزمایش برنامه ها
elastic design U طرح و محاسبه در محیط ارتجاعی
tested U محیط ی برای آزمایش برنامه ها
tests U محیط ی برای آزمایش برنامه ها
element U عامل اصلی محیط طبیعی
living environment U جانداران محیط زیوندگان- پرمون
contamination U عدم خلوص و یکنواختی محیط
great circle U بزرگترین دایره محیط یک کره
acclimatization U توافق بااب و هوای یک محیط
acclimatation U توافق بااب و هوای یک محیط
eupelagic environment U محیط زیر لایه زیرین
climb the wall <idiom> U از محیط خسته وعصبانی شدن
elements U عامل اصلی محیط طبیعی
moves U تغییر دادن محل چیزی
moved U تغییر دادن محل چیزی
move U تغییر دادن محل چیزی
movement U تغییر دادن محل چیزی
environmental services U دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
accomodation U تطبیق طرز زندگی با محیط همراهی
oxydizing agents U مواد اکسید کننده در رنگرزی و یا محیط
contour U محیط مریی دوره میزان منحنی
the outer world U مردمی که بیرون از محیط شخص هستند
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
alternated U برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
extraterrestrials U بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
alternate U برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
environmental refugee U پناهنده محیط زیستی [بوم شناسی ] [سیاست]
extraterrestrial U بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
autecology U مبحث شناسایی محیط زندگی انفرادی موجودات
archive U کپی ای که در محیط ذخیره سازی نگهداری میشود.
alternates U برنامه کاربردی برای استفاده در محیط چندکاربره
airspeed U سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
ecesis U نقل وانتقال جانور یا گیاه به محیط تازه
airspeeds U سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
the Green Dot® [recycling symbol] U علامت نقطه سبز [بازچرخی در محیط زیست]
music track U تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
track [on a sound recording medium] U تیتر موسیقی [روی محیط ضبط صوت]
modify U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifying U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
modifies U تغییر داده چیزی یا مناسب استفاده دیگر کردن چیزی
isoperimetry U گفتار در شکل هایی که محیط هاشان برابر است
cenogenesis U تغییراتی که بعلت عادت به محیط وهمزیستی درجنس یانژاد
cabin supercharger U کوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
virtual U شبیه سازی محیط دنیای واقعی توسط کامپیوتر
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
integrated U محیط اداره که همه عملیات با کامپیوتر مرکزی انجام می شوند
ecology U علم عادت وطرز زندگی موجودات ونسبت انها با محیط
annulus U دایرهای که بوسیلهء گردش یک دایره وراء محیط خودتشکیل گردد
cabin blower U در بعضی هواپیماهاکوپروسوری برای حفظ فشارکابین بالاتر از فشار محیط
eurytopic U دارای قدرت تحمل زیاد نسبت به تغییرات عوامل محیط
cassion discase U تغییرات عصبی ناشی ازکاهش فشار محیط در ارتفاع بالاتر از یک یا دو اتمسفر
greenwash U نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
Plans for the dam have been rejected by environmentalists. U برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
pitot tube U لولهای در مسیر جریان سیال که فشار داخل ان بافشار کل محیط برابر است
dendrochronology U دوران شناسی و مطالعه قدمت محیط از روی حلقههای متشکله در چوب درختان
Recent search history Forum search
1Potential
1deformations is a concept that is gaining ground معنی این جمله
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1چیزی که عوض داره گله نداره
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
2دلیل قرار دادن no1 بجای number 1
1Arousing
1pedal pamping
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com